طبق روايتى كه در كتاب هاى معتبر وارد شده است:
در يكى از سالها حضرت امام صادق عليه السلام به همراه بعضى از اصحاب و دوستان خود، براى انجام مناسك حجّ خانه خدا،به سوى مكّه معظّمه حركت كردند.
در مسير راه،جهت استراحت در محلّى فرود آمدند، آن گاه حضرت به بعضى از افراد حاضر فرمود: چرا شما ما را سبك و بى ارزش مى كنيد؟
يكى از افراد - كه از اهالى خراسان بود و در آن مجلس حضور داشت -از جا برخاست و گفت: ياابن رسول اللّه ! به خداوند پناه مى بريم از اين كه خواسته باشيم به شما بى اعتنائى و توهينى كرده و يا دستورات شما را عمل نكرده باشيم.
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: چرا،تو خودت يكى از آن اشخاص هستى.
آن شخص گفت: پناه به خدا،من هيچ جسارت و توهينى نكرده ام.
حضرت فرمود:واى بر حالت،در بين راه كه مى آمدى در نزديكى جُحفه،تو با آن شخصى كه مى گفت:مرا سوار كنيد و با خود ببريد، چه كردى؟
و سپس حضرت افزود:سوگند به خدا،تو براى خود كسر شاءن دانستى؛و حتّى سر خود را بالا نكردی؛و او را سبک شمردى و با حالت بى اعتنائى از كنار او رد شدى.
و سپس حضرت در ادامه فرمايش خود افزود:هركس به يک فرد مؤمن بى اعتنائى و بى حرمتى كند،در حقيقت نسبت به ما بى اعتنائى كرده است؛و حرمت و حقّ خدا را ضايع كرده است
كافى:ج 8،ص 88،ح 73،وسائل الشّيعة:ج 12،ص 272،ح 1
:: موضوعات مرتبط:
داستان کوتاه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 776
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0